31669 | گشاده رو بودن مسولین | مقام معظم رهبری | |||
31668 | فتنه یعنی... | مقام معظم رهبری | |||
31667 | اتکا جوانان به خود | مقام معظم رهبری | |||
31666 | اعتقاد به شهادت | مقام معظم رهبری | |||
31665 | انتظار افضل اعمال | مقام معظم رهبری | |||
31663 | دشمن شناسی | مقام معظم رهبری | |||
31662 | بیداری همه اقشار | مقام معظم رهبری | |||
31661 | با قرآن خود را بسازید | مقام معظم رهبری | |||
31660 | عظمت ایران و شهدا | مقام معظم رهبری | |||
31659 | عظمت زن در حجاب | مقام معظم رهبری |
31680 | شور انقلابی | مقام معظم رهبری | |||
31679 | اوصیکم بالتقوا | مقام معظم رهبری | |||
31678 | نظام برای مردم | مقام معظم رهبری | |||
31677 | نقش جوانان در فتنه ی 88 | مقام معظم رهبری | |||
31676 | ما راینا الا جمیلا | مقام معظم رهبری | |||
31675 | خطاب به جوانان | مقام معظم رهبری | |||
31674 | خاصیت حرکت الهی | مقام معظم رهبری | |||
31673 | جوان و نیروی جوانی | مقام معظم رهبری | |||
31672 | ایستادگی ملت ایران | مقام معظم رهبری | |||
31671 | همت کنیم | مقام معظم رهبری |
کدهای پیشواز (همراه اول)برای نوروز با صدای زیبا و دلنشین حضرت امام خامنه ای رهبر معظم انقلاب
31563 فرصت نوروز
31562 دعای تحویل سال نو
معاون تبلیغات و ارتباطات اسلامی آستان قدس رضوی گفت: پیام نوروزی و سخنان رهبر معظم انقلاب حضرت امام خامنه ای در نخستین روز سال 1392 در حرم مطهر حضرت امام رضا(ع)، به پنج زبان ترجمه و منتشر می شود.
به ادامه مطلب مراجعه کنید
نام : بنده
زاده ي خدا
محل تولد: عرش
همينا كافيه واسم....بنده ام ...هموني ك بهش ميگي جايزالخطا....اما زاده ي خدا....همون ك گفتي از خودت، در وجودم دميدي....
به ادامه مطلب بروید..
هییت امام حسن مجتبی (ع) نشلج
کنار خیمه حسرت .. (قصابی)*واحد* حتما دانلود کنید*
رفته عقلم از دست (قصابی)*واحد*
هوای حرم ..(قصابی)*شور**حتما دانلود کنید*
هییت امام حسن مجتبی (ع) نشلج .
هوای کربلا زده به سرم..(قصابی)**واحد
پراز شور و نوایی ..(قصابی)** واحد**حتما دانلود کنید
همیشه دعا کنیم چشمانی داشته باشیم که بهترین ها را در آدم ها ببینیم …
قلبی که خطاکارترین ها را ببخشیم …
ذهنی که بدیها را فراموش کنیم …
و روحی که هیچگاه ایمانش به خدا را از دست ندهد !
گفتگو با خدا
گفتم اگر ، خوانم تو را؟ گفتی اجابت می کنم
گفتم تو می بینی ، مرا ؟ گفتی نگاهت می کنم
گفتم ندارم ، توشه ای ؟ گفتی عطایت می کنم
گفتم که ، ره گم کرده ام گفتی هدایت می کنم
گفتم که اصلاحم نما گفتی عنایت می کنم
گفتم که ، می بخشی مرا ؟ گفتی کرامت می کنم
گفتم شود ، مومن شوم ؟ گفتی اشارت می کنم
گفتم اگر ، مومن شدم گفتی بشارت می کنم
گفتم که یارم می شوی؟ گفتی رفاقت می کنم
گفتم بهشتم می بری ؟ گفتی ضمانت می کنم
زنى به حضور حضرت داوود (ع) آمد و گفت: اى پیامبر خدا پروردگار تو ظالم است یا عادل؟
داوود (ع) فرمود: خداوند عادلى است که هرگز ظلم نمى کند. سپس فرمود: مگر چه حادثه اى براى تو رخ داده است که این سؤال را مى کنى؟
زن گفت: من بیوه زن هستم و سه دختر دارم، با دستم ریسندگى مى کنم، دیروز شال بافته خود را در میان پارچه اى گذاشته بودم و به طرف بازار مى بردم تا بفروشم و با پول آن غذاى کودکانم را تهیه سازم، ناگهان پرنده اى آمد و آن پارچه را از دستم ربود و برد و تهیدست و محزون ماندم و چیزى ندارم که معاش کودکانم را تأمین نمایم.
هنوز سخن زن تمام نشده بود که در خانه داوود (ع) را زدند، حضرت اجازه وارد شدن به خانه را داد، ناگهان ده نفر تاجر به حضور داوود (ع) آمدند و هر کدام صد دینار (جمعاً هزار دینار) نزد آن حضرت گذاردند و عرض کردند: این پولها را به مستحقش بدهید.
حضرت داوود (ع) از آن ها پرسید: علت این که شما دسته جمعى این مبلغ را به اینجا آورده اید چیست؟
عرض کردند: ما سوار کشتى بودیم، طوفانى برخاست، کشتى آسیب دید و نزدیک بود غرق گردد و همه ما به هلاکت برسیم، ناگهان پرنده اى دیدیم، پارچه سرخ بسته اى به سوى ما انداخت، آن را گشودیم، در آن شال بافته دیدیم، به وسیله آن مورد آسیب دیده کشتى را محکم بستیم و کشتى بى خطر گردید و سپس طوفان آرام شد و به ساحل رسیدیم و ما هنگام خطر نذر کردیم که اگر نجات یابیم هر کدام صد دینار، بپردازیم و اکنون این مبلغ را که هزار دینار از ده نفر ماست به حضورت آورده ایم تا هر که را بخواهى، به او صدقه بدهى.
حضرت داوود (ع) به زن متوجه شد و به او فرمود: پروردگار تو در دریا براى تو هدیه مى فرستد، ولى تو او را ظالم مى خوانى؟ سپس هزار دینار را به آن زن داد و فرمود: این پول را در تأمین معاش کودکانت مصرف کن، خداوند به حال و روزگار تو ، آگاهتر از دیگران است.
منبع:سایت ذی طوی
زنى به حضور حضرت داوود (ع) آمد و گفت: اى پیامبر خدا پروردگار تو ظالم است یا عادل؟
داوود (ع) فرمود: خداوند عادلى است که هرگز ظلم نمى کند. سپس فرمود: مگر چه حادثه اى براى تو رخ داده است که این سؤال را مى کنى؟
زن گفت: من بیوه زن هستم و سه دختر دارم، با دستم ریسندگى مى کنم، دیروز شال بافته خود را در میان پارچه اى گذاشته بودم و به طرف بازار مى بردم تا بفروشم و با پول آن غذاى کودکانم را تهیه سازم، ناگهان پرنده اى آمد و آن پارچه را از دستم ربود و برد و تهیدست و محزون ماندم و چیزى ندارم که معاش کودکانم را تأمین نمایم.
هنوز سخن زن تمام نشده بود که در خانه داوود (ع) را زدند، حضرت اجازه وارد شدن به خانه را داد، ناگهان ده نفر تاجر به حضور داوود (ع) آمدند و هر کدام صد دینار (جمعاً هزار دینار) نزد آن حضرت گذاردند و عرض کردند: این پولها را به مستحقش بدهید.
حضرت داوود (ع) از آن ها پرسید: علت این که شما دسته جمعى این مبلغ را به اینجا آورده اید چیست؟
عرض کردند: ما سوار کشتى بودیم، طوفانى برخاست، کشتى آسیب دید و نزدیک بود غرق گردد و همه ما به هلاکت برسیم، ناگهان پرنده اى دیدیم، پارچه سرخ بسته اى به سوى ما انداخت، آن را گشودیم، در آن شال بافته دیدیم، به وسیله آن مورد آسیب دیده کشتى را محکم بستیم و کشتى بى خطر گردید و سپس طوفان آرام شد و به ساحل رسیدیم و ما هنگام خطر نذر کردیم که اگر نجات یابیم هر کدام صد دینار، بپردازیم و اکنون این مبلغ را که هزار دینار از ده نفر ماست به حضورت آورده ایم تا هر که را بخواهى، به او صدقه بدهى.
حضرت داوود (ع) به زن متوجه شد و به او فرمود: پروردگار تو در دریا براى تو هدیه مى فرستد، ولى تو او را ظالم مى خوانى؟ سپس هزار دینار را به آن زن داد و فرمود: این پول را در تأمین معاش کودکانت مصرف کن، خداوند به حال و روزگار تو ، آگاهتر از دیگران است.
منبع:سایت ذی طوی
من گریه می کنم تا که تماشا کنی مرا
مانند طفل گمشده پیدا کنی مرا
با گریه کردن این دل من زنده می شود
دل مرده آمدم که تو احیا کنی مرا
اسباب زحمت تو شده این گدا ولی
هرگز مباد از سر خود واکنی مرا
بیت الحرام سینه زنان کوی کربلاست
دارم امید محرم آنجا کنی مرا
همراه خویش زائر شش گوشه ام کنی
خاک قدوم اکبر لیلا کنی مرا
.: Weblog Themes By Pichak :.