تاريخ : سه شنبه 8 اسفند 1391برچسب:شب سوم محرم , اسماعیل قصابی , دانلود مداحی , هییت امام حسن مجتبی , نشلج, | 19:27 | نویسنده : خادم الحسن (ع) |
تاريخ : سه شنبه 8 اسفند 1391برچسب:دانلود مداحی, | 19:8 | نویسنده : خادم الحسن (ع) |

روز عاشورا91

برای دانلود به لینک زیر مراجعه کنید

کلیپ فوق العاده زیبای چند نفر به یک نفر



تاريخ : سه شنبه 8 اسفند 1391برچسب:دانلود مداحی , چندنفر به یک نفر,کربلایی اسماعیل قصابی , عاشورای نشلج, | 9:13 | نویسنده : خادم الحسن (ع) |

همیشه دعا کنیم چشمانی داشته باشیم که بهترین ها را در آدم ها ببینیم …
قلبی که خطاکارترین ها را ببخشیم …
ذهنی که بدیها را فراموش کنیم …
و روحی که هیچگاه ایمانش به خدا را از دست ندهد !




تاريخ : دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:, | 13:40 | نویسنده : خادم الحسن (ع) |

 

 

 

سرگردانم! مثل عقربه های ساعت
خودت بگو! به کدام سو بایستم برای سلام دادن به تو؟
"السلام علیک یا ابا صالح المهدی"


 

شهادت، عشق است

فرزند غایبش را سر سلامت بگویید و باران اشکتان را در بی ‏شکیبی انتظار، بهانه سازید . . .


 

 



تاريخ : دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:, | 13:34 | نویسنده : خادم الحسن (ع) |

گفتگو با خدا
گفتم اگر ، خوانم تو را؟ گفتی اجابت می کنم
گفتم تو می بینی ، مرا ؟ گفتی نگاهت می کنم
گفتم ندارم ، توشه ای ؟ گفتی عطایت می کنم
گفتم که ، ره گم کرده ام گفتی هدایت می کنم
گفتم که اصلاحم نما گفتی عنایت می کنم
گفتم که ، می بخشی مرا ؟ گفتی کرامت می کنم
گفتم شود ، مومن شوم ؟ گفتی اشارت می کنم
گفتم اگر ، مومن شدم  گفتی بشارت می کنم
گفتم که یارم می شوی؟  گفتی رفاقت می کنم
گفتم بهشتم می بری ؟ گفتی ضمانت می کنم

 


 



تاريخ : دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:, | 13:29 | نویسنده : خادم الحسن (ع) |

 

                                          خدا

زنى به حضور حضرت داوود (ع) آمد و گفت: اى پیامبر خدا پروردگار تو ظالم است یا عادل؟

داوود (ع) فرمود: خداوند عادلى است که هرگز ظلم نمى کند. سپس فرمود: مگر چه حادثه اى براى تو رخ داده است که این سؤال را مى کنى؟

زن گفت: من بیوه زن هستم و سه دختر دارم، با دستم ریسندگى مى کنم، دیروز شال بافته خود را در میان پارچه اى گذاشته بودم و به طرف بازار مى بردم تا بفروشم و با پول آن غذاى کودکانم را تهیه سازم، ناگهان پرنده اى آمد و آن پارچه را از دستم ربود و برد و تهیدست و محزون ماندم و چیزى ندارم که معاش کودکانم را تأمین نمایم.

هنوز سخن زن تمام نشده بود که در خانه داوود (ع) را زدند، حضرت اجازه وارد شدن به خانه را داد، ناگهان ده نفر تاجر به حضور داوود (ع) آمدند و هر کدام صد دینار (جمعاً هزار دینار) نزد آن حضرت گذاردند و عرض کردند: این پولها را به مستحقش بدهید.

حضرت داوود (ع) از آن ها پرسید: علت این که شما دسته جمعى این مبلغ را به اینجا آورده اید چیست؟

عرض کردند: ما سوار کشتى بودیم، طوفانى برخاست، کشتى آسیب دید و نزدیک بود غرق گردد و همه ما به هلاکت برسیم، ناگهان پرنده اى دیدیم، پارچه سرخ بسته اى به سوى ما انداخت، آن را گشودیم، در آن شال بافته دیدیم، به وسیله آن مورد آسیب دیده کشتى را محکم بستیم و کشتى بى خطر گردید و سپس طوفان آرام شد و به ساحل رسیدیم و ما هنگام خطر نذر کردیم که اگر نجات یابیم هر کدام صد دینار، بپردازیم و اکنون این مبلغ را که هزار دینار از ده نفر ماست به حضورت آورده ایم تا هر که را بخواهى، به او صدقه بدهى.

حضرت داوود (ع) به زن متوجه شد و به او فرمود: پروردگار تو در دریا براى تو هدیه مى فرستد، ولى تو او را ظالم مى خوانى؟ سپس ‍ هزار دینار را به آن زن داد و فرمود: این پول را در تأمین معاش کودکانت مصرف کن، خداوند به حال و روزگار تو ، آگاهتر از دیگران است.

منبع:سایت ذی طوی



تاريخ : دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:, | 10:58 | نویسنده : خادم الحسن (ع) |

من گریه می کنم تا که تماشا کنی مرا

مانند طفل گمشده پیدا کنی مرا

با گریه کردن این دل من زنده می شود

دل مرده آمدم که تو احیا کنی مرا

اسباب زحمت تو شده این گدا ولی

هرگز مباد از سر خود واکنی مرا

بیت الحرام سینه زنان کوی کربلاست

دارم امید محرم آنجا کنی مرا

همراه خویش زائر شش گوشه ام کنی

خاک قدوم اکبر لیلا کنی مرا



تاريخ : یک شنبه 6 اسفند 1391برچسب:, | 15:13 | نویسنده : خادم الحسن (ع) |

قبر تو را مهجور می دارند و می دانند

سردار صفین است، قبرش هم خطر دارد ...

 

به مناسبت میلاد با سعادت کریم اهل بیت

حضرت امام حسن مجتبی (ع)

چهارشنبه 94/4/10

مولودی:اسماعیل قصابی

همراه با اجرای برنامه های متنوع و شاد

هیئت امام حسن مجتبی(ع)نشلج



تاريخ : شنبه 6 تير 1389برچسب:, | 1:19 | نویسنده : خادم الحسن (ع) |
صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد